- شه تار
- اولین تار سازها تار بم و گنده
معنی شه تار - جستجوی لغت در جدول جو
- شه تار ((شَ))
- اولین تار سازها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سازی است از نوع طنبور که کاسه آن کوچکتر از تار است و به وسیله ناخن سبابه نواخته میشود. سه تار در قدیم دارای سه سیم بوده ولی اکنون چهار سیم دارد
اولین تار سازها تار بم و گنده
سازی است زهی مانند تار که کاسه اش کوچک تر است و با ناخن نواخته می شود
یکی از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر از کاسۀ تار است و با ناخن سبابۀ نواخته می شود. این ساز در قدیم دارای سه سیم بوده، اما امروزه چهار سیم دارد، سه رود
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
پادشاه، شاه، فرمانروا، حاکم، یارشهر، نام پسر برزو، پسر سهراب، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر شیرین و خسروپرویز پادشاه ساسانی
سلطان
کفش چوبی
چه کار ک کدام کار ک یا مرا چکار ک بمن چه ک بمن چه ربطی دارد ک: (مرا چکار که منع شرابخواره کنم ک) (منسوب به حافظ)
نارون پشه خانه پشه غال
شب تاختن شبیخون
آنچه در شب میدرخشد
شکاف زمین برای زراعت شیار، زمینی که در آن شکاف ایجاد کرده باشند برای زراعت
شکاف زمین برای زراعت شیار، زمینی که در آن شکاف ایجاد کرده باشند برای زراعت
فریب و دغای عظیم
سکه یا نقل که بر سر داماد و عروس نثار کنند
سوار دلاور و چالاک و ماهر در سواری اسب
کلانتر و بزرگ شهر، حاکم
حافظ نظم و شهر
همشهری
ویژگی که در شب کار می کند
بزرگ تر شهر، فرمانروای شهر، پادشاه
سوار دلاور، چالاک و ماهر در اسب سواری
شهسوار فلک: کنایه از خورشید
شهسوار سپهر: کنایه از خورشید، شهسوار فلک
شهسوار گردون: کنایه از خورشید، شهسوار فلک
شهسوار فلک: کنایه از خورشید
شهسوار سپهر: کنایه از خورشید، شهسوار فلک
شهسوار گردون: کنایه از خورشید، شهسوار فلک
زمینی که در آن شن بسیار باشد، ریگ زار
رئیس شهرداری، نگهدارندۀ شهر، نگهبان شهر
آنچه دارای عمق و گودی باشد مانند بشقاب یا ظرف دیگر، آنچه دارای پایه باشد مانند جام و پیاله
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته، تاغوت، تا، ته، تی، تادار، تادانه، تی گیله، تایله، تاه، دغدغان
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته، تاغوت، تا، ته، تی، تادار، تادانه، تی گیله، تایله، تاه، دغدغان
در ورزش شطرنج هنگامی که مهرۀ شاه مات شود
همشهری، هر یک از آنانکه با یکدیگر از یک شهر باشد
صبر زرد، در طب قدیم معجونی که در شب بخورند و بخوابند
تاخت و تاز در شب، تاخت ناگهانی در شب بر دشمن، شبیخون
ویژگی آنچه در شب می درخشد، هر چیزی که هنگام شب درخشندگی و تابش داشته باشد
کرم شب تاب، حشره ای باریک و زرد رنگ از خانوادۀ سوسک که مادۀ آن از زیر شکم خود نور می تاباند، کاونه، چراغینه، کمیچه، چراغک، آتشیزه، شب چراغک، آتشک، شب فروز، ولدالزّنا، کرم شب افروز، شب افروز، یراعه
کرم شب تاب، حشره ای باریک و زرد رنگ از خانوادۀ سوسک که مادۀ آن از زیر شکم خود نور می تاباند، کاونه، چراغینه، کمیچه، چراغک، آتشیزه، شب چراغک، آتشک، شب فروز، ولدالزّنا، کرم شب افروز، شب افروز، یراعه
تاخت ناگهانی در شب، شبیخون
آن چه که در شب بدرخشد، شب چراغ، ماه، قمر، کرم شب تاب